فهرست مطالب
جلسه مروری انتقادی بر اندیشه ایرانشهری، ️درآمدی بر نحوه مواجهه جبهه فکری انقلاب اسلامی با اندیشه سید جواد طباطبایی، در تاریخ شنبه 1401/12/20 در مرکز علوم نوین اسلامی (معنا) برگزار شد. در این جلسه که با روایت آقای اشکان شاه محمدی آغاز شد، مهمانان گرامی ارائه های خود را بیان کردند. ارائه دهندگان به شرح زیر بودند:
- جناب آقای مهدی افراز
- حجت الاسلام ابوذر مظاهری
- حجت الاسلام امیر آقاجانلو
- حجت الاسلام حسین مهدی زاده
- حجت الاسلام علی محمدی
- حجت الاسلام مجتبی کاظمی
- حجت الاسلام امین اسد پور
- دکتر حمید ابدی
- دکتر مجتبی رستمی کیا
متن گزارش جلسه
آقای اشکان شاه محمدی به تقریر اندیشه آقای سید جواد طباطبایی پرداختند و اندیشه ایشان را اینگونه توصیف کردند: اندیشه آقای طباطبایی معطوف به آینده ایران است و در تلاش است که برای آینده ایران مقدمات یک طرح اندیشه ای بزرگ را فراهم کند. از این منظر به نقد جریان های فکری درون ایران میپردازد. به صورت کلی دو نقد را به جریان های اندیشه گر در ایران وارد میکند. نخست این که در ایران غرب به درستی فهم نشده است و دیگر آن که دیگر امکان حضور در سنت وجود ندارد. پیش روی ما راهی وجود ندارد جز اینکه خودآگاهی پیدا کنیم نسبت به سنت. این خودآگاهی عبارت است از پرسش در رابطه با سنت از بیرون از آن. به عبارت دیگر ما از سنت بیرون آمده ایم اما این حرکت خوداگاهانه نبوده است و حال در مقطع از تاریخ باید این خروج را خودآگاه کنیم تا راه آینده پیش روی ما گشوده شود. به همین منظور به روایت تاریخ ایران، به خصوص ایران پس از اسلام میپردازد. در تاریخ ایران دو معنای کلی وجود دارد که باید با این دو معنا، حرکت «ملت» ایران را فهم کرد. نخست انحطاط و زوال اندیشه، دوم تداوم فرهنگی ایران. با توجه به این دو معنای اصلی تاریخ پس از اسلام را به ادواری تقسیم بندی میکند. در دوره اول که اسلام وارد ایران شده است اندیشه ایرانشهری شروع به هضم اسلام کرده و توانست تا در امت اسلامی وارد نشود. در دوره بعدی اما با حمله مغول ایرانشهری به محاق رفت و ایران دچار انحطاط و زوال اندیشه شد. این انحطاط و زوال نیز تا دوره مشروطه ادامه داشت تا اینکه با ورود مدرنیته به ایران، ایران از دنیای قدیم خود خارج شده اما همچنان شرایط امتناع اندیشه بر ایران حاکم است.
حجت الاسلام امیر آقاجانلو اندیشه آقای طباطبایی را فاقد مبنای منسجم و واقعی دانست و گفت: آقای طباطبایی تعهدی به واقعیت تاریخ ندارد و وقایع را گلچین میکند وا از همه مهم تر تقسیماتی که در تاریخ انجام میدهد انتزاعی و فانتزی هستند. چرا در مباحث نظری خود مبانی را نمیگوید؟ گفتن مبانی در نظام یک اندیشه یکی از مهم ترین شاخصه هاست. اما آقای طباطبایی به تکرار از گفتن مبانی خود صرف نظر میکند و آن ها را بیان نمیکند. به عنوان مثال تقسیم بندی نصوص انتزاعی است. در بحث تقسیم بندی نصوصی که توانسته اند ریشه های هویتی ایرانیان را تشکیل دهند. یعنی نصوص اسلامی، یونانی و ایرانشهری. در تاریخ اسلام ما هیچ نصی نداریم -به جز قرآن- که خالص اسلامی باشد. سایر نصوص مثلا کلامی، متأثر از فضای فکری و مذهبی تاریخی است که اسلام طی کرده است. به عنوان مثال بخشی از اندیشه کلامی اسلامی در نسبت با اندیشه مسیحی شکل گرفته است. سنت ایران هیچگاه تبدیل نشده است به یک متن فلسفی و مورد اندیشه واقع نشده است. سنت اندیشه نشده نمیتواند تحول ایجاد کند. بعد از دوره اسلامی در ایران فلسفه و علوم عقلی چنان رونقی گرفت که دیگر از یونان فاصله جدی گرفت. نص یونانی دیگر یونانی نیست بلکه اسلامی شده است و در خدمت اسلام قرار گرفت.
در ادامه ایشان فرمودند: به نظر میرسد آقای طباطبایی با فانتزی دیدن تاریخ ایران بعد از اسلام خود دچار تصلب اندیشه شده اند و دیگر نمیتوانند واقعیت تاریخ را قبول کنند. حوزه باید بتواند نگاه فلسفی و عقلانی را تقویت کند. تنها اینگونه است که میتواند که طرح های اندیشه های غرب گرا را در خود هضم کند.
01
از 04
اندیشه طباطبایی در روش شناختی
دکتر مجتبی رستمی کیا اندیشه آقای طباطبایی را از زاویه روش شناختی مورد بررسی قرار دادند. در این رابطه ایشان فرمودند: در جایی دیدم که با آقای طباطبایی مصاحبه شده بود و میگفت که پروژه ژاک دریدا را در ایران پیاده کرده و تطبیق داده است. اما اقای طباطبایی در روش کار خود به یک روش پایبند نیست و نمیتواند اندیشه منسجمی را ارائه دهد. گاهی تحلیل گفتمانی کار میکند و گاهی فراساختاری و گاهی ساختاری. این ابهامات در اندیشه ایشان باعث آزار خواننده میشود. این اشکال آقای طباطبایی خیلی مهم و جدی است و نمیتوان این اندیشه را به عنوان یک اندیشه بزرگ مطرح کرد. بلکه مسائل خوبی را در تاریخ ایران دنبال کرده است و نتوانسته است یک منظومه فکری را ایجاد کند.
حجت الاسلام امین اسدپور در اندیشه آقای طباطبایی ندیدن تاریخ تشیع را ضعف بسیار جدی برای این اندیشه دانست و اینگونه توضیح داد: با همه زاویه جدی دارد به جز یکی دو مورد : در تاریخ اندیشه سیاسی در ایران تقریبا با همه مشکل جدی دارد به استثنا فارابی و یکی دو مورد دیگر و با بقیه زاویه جدی دارد. بحث زوال و امتناع اندیشه را از آرامش دوستدار وام گرفته است و این مطلب برای خود او نیست. هرچند تلاش زیادی کرده است ولی نتوانسته است تاریخ اندیشه را بگوید. تاریخ اندیشه سیاسی ایران را آنگونه که میخواسته گفته و واقعیت های تاریخ اندیشه سیاسی ایران را ندیده است. یکی از مهم ترین این اشکالات ندیدن شیعه است. این ندیدن عجیب و غریب است و محل سوال جدی. اما با همه این اشکالات آقای طباطبایی روی جامعه حوزویان اثر گذار بوده است و برخی مسائل را توانست در بین حوزویان جا بندازد. اگر بتوانیم تاریخ اندیشه را بر اساس نگاه حوزوی بگوییم و از چارچوب علمی برخوردار باشد میتوان اندیشه بسیار قوی و پویا تولید کرد.
حجت الاسلام ابوذر مظاهری نوع تاریخ گویی آقای طباطبایی را ارزشمند قلمداد کرد و اینگونه توضیح دادند: دو نوع میتوان تاریخ اندیشه گفت. در یک نوع سیر تحول اندیشه ها بررسی میشود و در نوع دیگر پرسش اصلی این است که اندیشه چگونه با تاریخ گره میخورد؟ آقای طباطبایی سعی داشت که تاریخ اندیشه از نوع دوم را بگوید. به همین دلیل کار بسیار مهمی کرده است. در سیر ایشان سوال اصلی این است که رابطه نظر و عمل چه سرنوشتی پیدا میکند. در واقع تاریخ را بر اساس این سوال اصلی جلو میبرد. از طرفی هم برخورد ایدئولوژیک با تفکر را برخورد صحیحی نمیپندارد و قائل است که باید در تفکر نقادی باشد. به عبارتی میگوید در غرب گسست در تداوم است؛ به این معنا که به طور مداوم نسبت به گذشته خود نگاه نقادانه دارند و مدام از مبانی خود سوال میکنند و نمیگذارند که ایدئولوژی شکل بگیرد. اما ما تداوم در گسست داریم؛ به این معنا که آنچنان از خود بریده شده ایم که دیگر نمیتوان پیوندی را برقرار کرد. تداوم در گسست باعث شکل گیری ایدئولوژی در کشور ما شده است.
02
از 04
اندیشه سید جواد طباطبایی و ظرفیت های انقلابی
جناب آقای مهدی افراز به بیان ظرفیت های اندیشه آقای طباطبایی برای جریان انقلابی پرداختند و گفتند: در اندیشه آقای طباطبایی شیعه و جریان اندیشه سیاسی در شیعه به طور کلی نادیده گرفته شده است و این یکی از مهم ترین نواقص اندیشه ایشان است. اما علاوه بر نواقص، اندیشه ایشان جذابیت هایی دارد که میتواند آن را مهم کند. به طور کلی میتوان گفت برای جریان فکری انقلاب اسلامی به نحو بسیار جدی پرسش قوی ایجاد میکند و همینطور به جریان روشنفکر غربگرا نیز هویت داد زیرا توانست به هویت ایرانی بدون گرفتار شدن به اسلام حداکثری صورتبندی کند. جذابیت های دیگر اندیشه آقای طباطبای را میتوان در عناوین زیر خلاصه نمود.
- پرداختن به منطق تکوین هویت ایرانی.
- خاص بودن ایرانی در تاریخ اندیشه سیاسی، به واسطه داشتن اولین دولت در جهان یعنی حکومت هخامنشیان.
- تعریف دولت-ملت خارج از پارادایم مدرن.
- گوهرمند(ذاتمند) بودن هویت.
- توجه به نظام معنایی زبان فارسی
- ملت پیشرانی است که دولت را به وجود می آورد
- هضم نشدن ایران در امتِ خلافت
حجت الاسلام علی محمدی به امکان گفتگو در جامعه پرداختند و از این زاویه به اندیشه آقای طباطبایی نگاه کردند. در این رابطه ایشان گفتند: در دهه نود در ایران نزاع بر سر علوم اسلامی دینی و بومی شکل گرفته بود و عمده روشنفکران غربگرا در برابر علوم اسلامی، علوم بومی را مطرح میکردند. اتفاقا آقای سید جواد طباطبایی در این موضع نگاه متفاوتی به بومی شدن داشت. اگر چه همچنان او نیز بر شاه بیت جریان روشنفکری؛ یعنی انطباق با دنیای مدرن، تأکید داشت اما به خود و ملیت توجه جدی داشت. توجه به مسئله ایران اندیشه ایشان را نسبت به دیگران متمایز میکرد. همین مسئله؛ یعنی توجه به ایران، میتوانیم همراهی بیشتری با جریان مدرن خواه داشته باشیم و با آن ها هم مسئله شویم و راه گفتگو نیز هموار تر میشود. راه نقادی اندیشه از گفتگو میگذرد. مشکل اصلی عدم گفتگو، به خصوص در جامعه امروز ما درست تقریر نشدن اندیشه هاست.
03
از 04
جلسه هم اندیشی
حجت الاسلام حسین مهدیزاده اندیشه آقای طباطبایی را معطوف به آینده توصیف کردند و گفتند: آقای طباطبایی دغدغه آینده ایران را دارد و این آینده نیز مانند سایر اندیشمندان جریان روشنفکری، آیندهای مدرن است. نمیتوان دلبستگی ایشان را به مدرن شدن ایران نادیده گرفت. این دلبستگی تا حدی است که در یکی از پست های اینستاگرامی خود مطلبی راجع به مقایسه وضعیت روستایی ایران و اتریش پرداخته بود و در انتهای آن نوشت: «الاغ هم الاغ اتریشی». اما گذشته از این دلبستگی، اندیشه او از جهات مختلف برای جریان انقلابی اهمیت بسیاری دارد. یکی از وجوه اهمیتش، در منظومه بودن دستگاه فکری اوست. هرچند که آقای طباطبایی در اجزای اندیشه، اندیشمند متوسط الحالی است اما توانسته با این اجزای متوسط یک نظامی از اندیشه را ایجاد کند که پرسش های بسیار جدی را پیش روی ما قرار میدهد. در حالی که در برابر آینده ای که آقای طباطبایی مطرح میکند، آینده های بدیلی وجود دارد، در برابر غربی که او روایت میکند، ما نیز میتوانیم غرب را طور دیگری روایت کنیم به طوری که بتوان از آن استفاده کرد. در برابر ایرانی که سید جواد طباطبایی مطرح میکند، میتوان ایرانی را روایت کرد که بتوان با آن نظام اندیشه امروزمان را توضیح بهتری بدهیم. ایرانی که عامل پیشرانش سیاست نیست بلکه فرهنگ این نقش را ایفا میکند و این ایران نیز با اسلام و تشیع نیز همراه تر نیز هست. اگر به دنبال منظومه های فکری باشیم، طرح های بدیل پیدا میشود که میتوان با آن در برابر اندیشه روشنفکران غربخواه به رقابت پرداخت.
حجت الاسلام مجتبی کاظمی به نحوه بررسی تاریخ به خصوص تاریخ معاصر پرداختند و اندیشه آقای طباطبایی را از این زاویه مورد بررسی قرار دادند. ایشان در ابتدای سخنان خود اشاره کردند که برگزاری این جلسه نشان از قدرت هاضمه حوزه است که میتواند اندیشه های گوناگون را هضم کند. حوزه و جریان اندیشه دینی در وضعیتی قرار گرفته است که میتواند فارغ از جریان شناسی فکر ها را ببیند. این جریان شناسی امروز تبدیل به نوعی پابند فکر ما شده است. جریان شناسی غلط نیست، شرایط و موقعیت امروز ما شرایط استفاده از جریان شناسی نیست. آقای طباطبایی توانست برای فکر روشنفکری یک زمینی را ایجاد کند. ما هم دچار همین مشکل هستیم. به نوعی فکر ما هم بی وطن است، زمین ندارد. خیلی زحمت ها کشیده میشود ولی چون زمینی وجود ندارد، فکر ها روی زمین نمیآیند.
در ادامه افزودند: یکی از بخش های اندیشه آقای طباطبایی تشکیل یک سه ضلعی است، مکان، زمان و بازیگر تاریخ. برای دوره معاصر ایران مکان شروع را دارالسلطنه، زمان را جنگ ایران و روس و بازیگر اصلی را عباس میرزا میداند. بای آقای دکتر نجفی نیز شبیه به این طرح شکل گرفت. او برای تاریخ معاصر ایران، مکان را حوزه اصفهان، زمان را نهضت تنباکو و بازیگر را نیز روحانیون حوزه اصفهان قرار داد. این سه گانه تا امروز کشیده نشده است و خلاء وجود دارد. متفکرین در ایران به خصوص در تاریخ معاصر در نسبتی بین عمل و نظر تفکر کرده اند ولی در تاریخ معاصر ما این نوع نگاه به متفکرین وجود ندارد و این امر باعث ایجاد خلاء در تاریخ ما به خصوص در دوره معاصر شده است.
در نسبت با اندیشه ایرانشهری نیز باید گفت که بعد از شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، مفهوم ملیت را ما طور دیگری میفهمیم. به عنوان مثال شهید مدرس ملیتی را میفهمید که تنها با اندیشه دینی امکان قوام دارد. در اینجاست که مسئله دیانت و سیاست را مطرح میکند. هیچ اندیشه دیگری نمیتواند به ملیت قوام ببخشد. این ملیت میتواند بدیل ملیتی باشد که آقای طباطبایی آن را طرح کرده است.
04
از 04
فیلم گفتارها و ارائه های جلسهی مرور انتقادی بر اندیشه ایرانشهری
روایتی از اندیشه های سید جواد طباطبایی: آقای اشکان شاه محمدی
گفتار : جناب آقای مهدی افراز
گفتار : حجت الاسلام ابوذر مظاهری
گفتار : حجت الاسلام امیر آقاجانلو
گفتار : حجت الاسلام حسین مهدی زاده
گفتار : حجت الاسلام علی محمدی
گفتار : حجت الاسلام مجتبی کاظمی